۱۳۹۱ اردیبهشت ۵, سه‌شنبه

زن افغان و چالش های فراروی او:
روزی که دست توانا و هنر مند خالق هستی بر خاک نقش افرینی کرد و ادم ابوالبشر را به عالم اورد و او را خلیفه خود خواند ، همسرش را نیز افرید تا مایه سکون و ارامش او گردد و در قلب هایشان مهربانی و رحمت را جایگزین ساخت و بدین سان اولین خانواده در تاریخ بشریت بر پایه مهر و الفت بنا گردید.از ان روز تا عصر حاضر که میلیارد ها زن و مرد از نژاد ها و مذاهب و جوامع مختلف به سبک ها و شیوه های گوناگون د راین عالم زندگی میکنند و پیشرفت های عظیم بشر در صنعت و فت اوری و علوم و ارتباطات، بسیاری از موازنات طبیعت را به هم زده است، زنان و مردان دوران های مختلفی را پشت سر گذاشته اند.امروزه  زنان و مردان نه تنها موقعیت های متفاوتی در جامعه دارند، بلکه موقعیت های نابرابری هم دارند.زنان در مقایسه با مردان که در همان جایگاه اجتماعی زنان قرار دارند، از منابع مادی، منزلت اجتماعی، قدرت و فرصت های کمتری برخوردارند.این جایگاه اجتماعی میتواند مشتمل بر طبقه، قومیت، دین، اموزش،ملیت یا هر عامل اجتماعی دیگر باشد.البته قابل یادآوری است که این نابرابری ها از سازمان های موجود د رجامعه  سرچشمه میگیرد و برامده از هیچ گونه تفاوت مهم زیستی یا شخصیتی میان زنان و مردان نیست.هرچند افراد انسانی ممکن است از نظر استعدادها و ویژگی هایشان با یکدیگر تا اندازه ای تفاوت داشته باشند  اما هیچ گونه تفاوت طبیعی مهمی وجود ندارد که دو جنس را از هم متمایز سازد.در این میان هم زن افغان دارای معضلات و موانع بی شماری است که فراراه او قرار گرفته اند که یکی از این موانع پدر سالاری است. پدر سالاری نه تنها از نظر تاریخی نخستین ساختار تسلط به شمار میرود، بلکه به عنوان همه جایی ترین و ماندگارترین نظام نابرابری تداوم پیدا کرده و به صورت بنیادی ترین الگوی اجتماعی درآمده، مردها از طریق زندگی در جامعه پدر سالار یاد میگیرند که چگونه ادم های دیگر را با تحقیر نگاه کنند و به عنوان موجودات غیر انسانی انها را تحت نظارت خود درآورند.در چهارچوب نظام پدرسالاری، مردان و زنان انقیاد را میبینند و یاد میگیرند.همین پدرسالاری است که گناه و سرکوبی،خود ازاری و دیگر ازاری ،فریب و نیرنگ بازی را می افرینند و همین پدیده ها نیز به نوبه خود مردان و زنان را به انواع دیگر بیدادگری سوق میدهند و باعث تشویق اعمال خشونت بر زنان از سوی مردان میگردد.این خشونت ممکن است به صورت های پنهان تر و پیچیده تر استثمار و اعمال نظارت بر زنان ،به صورت های معیارهای مد و زیبایی و ارمان های بیدادگرایانه مادرانه،تک همسری، پاکدامنی، روان درمانی و عدم پرداخت حقوق به خدمات خانه داری و نیز کار زنان با دستمزد کمتر از مردان تحقق می یابد.بنابرین پدر سالاری در سرتاسر ملل به چشم میخورد یه صورت یک صورت اجتماعی تقریبا در سراسر جهان وجود دارد.زیرا مردان میتوانند بیشترین منابع قدرت مادی و جسمانی را برای اعمال نظارت بر زنان به کار گیرند. بنابرین زن افغان در جامعه ای زندگی میکند که او را محکوم به خانه نشینی میکند و از سوی دیگر جهان مدرن،جریان  مدرنیزه شدن و گام برداشتن به سوی جهانی شدن را طی میکندکه باعث میشود که او بین دو امر دچار بحران هویت و از خود بیگانگی گردد. او سر در گم بین این همه در طلب یافتن خود واقعی و الگوی مناسب ارمانی برای اینده خود است، بین دو الگو گرفتار مانده است: الگوی غربی از زن و الگوی سنتی از زن که هیچ استقلال و ازادی ندارد.در الگوی دوم که زن هیچ حق تعلیم و تربیه ندارد و هیچ گونه فعالیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برایش مناسب نیست، اینکه بایست تنها در خانه مانده و به کار خانه داری بپردازد. در این الگو محکومیت جنس زنان ، امری طبیعی است ، در مقابل این الگو  زن مدرن است که برای رسیدن به ان باید از بسیاری از ارزش های فردی و فامیلش چشم بپوشد.از سویی دیگر برداشت ها نادرست جامعه افغانی از اسلام وجود دارد که به خانه نشینی او منجر میشود،چنین تفسیر شده که اسلام با محدودیت هایی که دارد مخالف فعالیت زن بیرون از خانه است و این هم حربه ای است برای عدم اجازه دادن به زنان توسط فامیل هایشان برای فعالیت های خارج از منزل که این امر بزرگترین معضل اجتماعی در جامعه سنتی افغانی است که اول از همه باید با ان مبارزه کرد و شخصیت واقعی زن، جایگاه و کارکرد او را در اسلام به نمایش گذاشت. باید ذهن زنان را به گونه ای اساسی بازسازی کرد،تا ان که هر زنی ارزش و توانایی هایش را تشخیص دهد، فشارهای پدرسالارانه را از ذهن خود بردارد تا دیگر خود را ضعیف، وابسته و دست دوم نپندارد. در اتحاد با زنان دیگر و بدون توجه به تفاوت هایش عمل کند تا از این طریق رابطه گسترده خواهرانه ای سرشار از اعتماد،حمایت ،تفاهم  و دفاع متقابل را برقرار سازد و در ادامه باید ابتدا به رویایی شدید با هرگونه نمادهای تسلط پدرسالارانه در هر کجا که پدیدار میشود پرداخت  و سپس به باز کردن حساب تا اندازه ای جداگانه برای زنان پرداخت  ان هم از طریق روی اوردن به فعالیت های اقتصادی تحت مدیریت زنان، اجتماعات زنانه ، کانون های خلاقیت ها ی هنری زنان و .... برای اینکه جامعه مکان امن تر و انسانی تری برای همه گردد و زن هم درین جامعه مرد سالار  که رئیسش، معلمش، داکترش،هنرمندش،وکیلش وحتی رئیس جمهورش هم مرد است فرصت تبارز نهفته ها و نگفته هایش را بیابد .

هیچ نظری موجود نیست: