جهان به زور فلسفه ، در شک فرو میریخت
کلنگ ها غرق ِ اعتقاد / پُرَش می کردند
نیچه خنده اش میگرفت
...
و ساعت ِ جیبی صادق هدایت / باطری تمام شده اش را ترجیح میداد
تسلسل از اخلاقیات ِ کانت سر رفت ...
و گرنه هیچ نهنگ غرق شده ای / با خوش بینی پوپر
نمی ادیشید / جــــــــــــزیره راه نجات است
... تو کماکان به شاملو قسم بخور / آنقدر که خاک از خاک جلد کتاب هایش
تکان نخورد...
تا برنارد شاو بتواند با لذت یک دیوانه
به نظم جهانی ِ دوم بخندد
دلم میخواهد
روی سارتر بالا بیاورم
و هیچ کس برای ایمان / به دست ساختگی ِ خدایش
زیر بار ِ پذیرش دموکراسی نرود
میخواهم برای یک دقیقه
به اندازه ِ دانه های عمق نشین قهوه ام
اگزیستانسیالیسم باشم
بدون ِ اینکه وفادار به ایسم ِ انتهایش بمانم ...
مــــــــــــــــــــــــن ، با اینهمه بغض های بریل شده در نابینایی اجتماع
کوبیسم ترین تصور ِ مادر از ، آرزو هایش نیستم
من ......................................................
تنها ، شاعر اتفاقاتی هستم ، که سر به ابتذال ِ افتادن / فرود نمی آورند
نمی آورند ........................................
هومن شریفی
کلنگ ها غرق ِ اعتقاد / پُرَش می کردند
نیچه خنده اش میگرفت
...
و ساعت ِ جیبی صادق هدایت / باطری تمام شده اش را ترجیح میداد
تسلسل از اخلاقیات ِ کانت سر رفت ...
و گرنه هیچ نهنگ غرق شده ای / با خوش بینی پوپر
نمی ادیشید / جــــــــــــزیره راه نجات است
... تو کماکان به شاملو قسم بخور / آنقدر که خاک از خاک جلد کتاب هایش
تکان نخورد...
تا برنارد شاو بتواند با لذت یک دیوانه
به نظم جهانی ِ دوم بخندد
دلم میخواهد
روی سارتر بالا بیاورم
و هیچ کس برای ایمان / به دست ساختگی ِ خدایش
زیر بار ِ پذیرش دموکراسی نرود
میخواهم برای یک دقیقه
به اندازه ِ دانه های عمق نشین قهوه ام
اگزیستانسیالیسم باشم
بدون ِ اینکه وفادار به ایسم ِ انتهایش بمانم ...
مــــــــــــــــــــــــن ، با اینهمه بغض های بریل شده در نابینایی اجتماع
کوبیسم ترین تصور ِ مادر از ، آرزو هایش نیستم
من ......................................................
تنها ، شاعر اتفاقاتی هستم ، که سر به ابتذال ِ افتادن / فرود نمی آورند
نمی آورند ........................................
هومن شریفی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر